خاطره

 همه از رسیدن عید نوروز خوشحال می شند اما من از این که یک سال از سرمایه ام را ازدست دادم غمگینم سرمایه ایی که اگر تمام عالم را هم بدهم یک ثانیه از آن را نمی توانم بر گردانم راستی چه غافل بودم ......

 

اما در مقابل  ، پروردگارم چه کریم بود : هنگامی که در حال گناه بودم جانم را نگرفت و او با تمام کرامت خود به من دوباره فرصت داد تا شاید بفهمم ، توبه کنم ، برگردم .... 

زمانی که شیطان لعین در کمین گاه من بود تا مرا از رحمت پروردگارم مایوس کند ، تمام زشتی های عالم را خواست به من زیبا جلوه دهد و در هنگام کارهای نیک (البته اگر داشته باشم) سعی می کرد مرا از آن وادارد و یا فرصت را ازمن بگیرد تو دلم می خوند :

"این همه آدم ! فقط تکلیف به تو اومده ؟" و یا "حالا بزار باشه فردا انجام می دهی " غافل از اینکه شاید فردایی نبود یا اینکه در نمازم سعی می کرد مرا از ذکر پروردگارم وادارد همیشه چیزهایی که گم کرده بودم آنها را  در نماز بیادم می آورد !! یا اینکه برنامه های کاریم را در نماز برایم ردیف می کرد اما بعد نماز ....

راستی چه دشمن زرنگی بود !! خدایا از شرش به تو پناه می آورم و از اینکه در سالی که گذشت جانم را نگرفتی و  فرصت دادید تا شاید بتوانم گذشته ام را جبران کنم ازت ممنونم ....

نوشته شده در دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:,ساعت 13:28 توسط رضا زكي| |


Power By: LoxBlog.Com


Design :kalbolheidar

Image Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/